جدل امروزی ؛ حکم پهنای تاریخ
بقلم: ا.نیکیار بقلم: ا.نیکیار

انتخابات اخیر پارلمان فلسطین با صراحتی کم نظیر نیات اصلی طرفهای در گیر داخلی وبین المللی مناقشه فلسطین - اسرائیل را در زمینه پیاده نمودن اصول دموکراسی در شرق میانه برملا ساخت. در این انتخابات سازمان رزمی حماس برنده اصلی وقاطع انتخابات شناخته شد. انتخاباتی که تحت نظارت موشکافانه ناظرین بین المللی بخصوص اتحادیه اروپا ونمایندگان امریکا انجام یافت. نتیجه انتخابات علیرغم اینکه چندان غیر مترقبه نبود وهمه کم وبیش میدانستند که حماس پیروزمند اصلی این انتخابات خواهد بود زیرا انتخابات شوراهای محلی که یکماه قبل انجام یافته بود چنین گرایشی را به صراحت به نمایش گذاشته بود، ولی نفس این نتیجه واعلام آن برای تمام کسانی که اشغال بیرحمانه 39 سا له فلسطین بوسیله اسرائیل را عادی تلقی میکنند، غیر قابل قبول و صاعقه آسا است.

از نیمه دوم قرن بیستم بدینسو دیده شده است که دموکراسی فقط زمانی برای غربی ها ستایش انگیز است که به ساز خود شان برقصد وطرفداران ونمایندگان ودست نشاندگان خود شان از آزمون ها پیروزمند بدر آیند.از جانب دیگر، اگر دموکراسی در خود این کشور ها بخصوص امریکا نیروی برتر وتعین کننده ومورد قبول است به همان پیمانه در بیرون اگر موافق با خواسته های شان نباشد بسادگی قابل سر بریدن است.

 درین جا طبیعی است که با شیوه های مورد استفاده حماس نمیتوان موافقت کرد ولی انصاف حکم میکند که اولا" باید ریشه ها، انگیزه ها وعوامل برخوردآن را باید جستجو کرد وثانیا" اعمال حماس در مقایسه باطرف مقابل یعنی اسرائیل راباید سنجید. درین زمینه با هیچ معیاری نمیتوان این دورا برابر دانست؛ در یکطرف یک دولت مقتدر ومجهز به آخرین دست آوردهای علم وتکنالوژی وبرخوردار از پشتیبانی اتباع خود قرار دارد که سیاستش عمقا" بر اشغالگری وتروریزم دولتی استوار است واز جانب دیگر مشتی افراد که از فرط ناامیدی وبیچارگی وسایل نادرست را بامایه جان خود بکار میبرند، قرار دارد. وقتی پای قضاوت درز مینه سازمانهای سیاسی و بخصوص جنگی به میان می آید در درجه اول باید زمینه های فعالیت سازمانهای مورد نظر و اهداف آنها را در نظر گرفت. درین راستا حماس در کشوری اشغال شده وتحت انواع ستم های به شیوه های نوین ودر شرایط بسیار دشوار فعالیت میکند.

حماس یک سازمان خیریه، سیاسی وجنگی فلسطینی است که در فضای عدم کار آئی لازم دیگر سازمانهای فلسطینی به وجود  آمده است.فشار روز افزون نیروهای بیرحم اشغالگر اسرائیلی در جهت ویرانی تمام بنیاد های شکننده زندگی ملت فلسطین و کشتار بیرحمانه خلق فلسطین باعث آن شده تا حماس ایجاد شود وبه

 

نیروی قابل اعتماد در بین مردم فلسطین مبدل گردد.

در اوضاع یک قطبی کنونی جهان مبارزه علیه یکی از نمایندگان طراز اول قطب مسلط کار

 آسانی نیست ودر کنار هوشیاری حد اعلای فداکاری وتلاش را اقتضا دارد. شیوه هائی را که درین نبرد نابرابر بکار می رود باید متناسب با واقعیت درون صحنه ارزیابی کرد.

تبلیغات اسرائیلی وتمام نیروهای طرفدار آن در دنیا که امروز کم هم نیست ، حماس را یک سازمان تروریست معرفی میکنند.همین افراد ومحافل ونیروها وقتی که ضد انقلابیون افغان بر علیه حاکمیت انقلابی با همین شیوه های امروزی حماس میجنگیدند، آنهارا «جنگجویان راه آزادی» ، «مجاهدین» وغیره می نامیدند واعمال آنهارا ستایش میکردند و ادعا داشتند که این بیچاره ها راه دیگری جز این ندارندتا برعلیه به اصطلاح اشغال کشور شان بجنگند.

سوال عمده در اینجا است که امریکا علیرغم ادعای برپا ساختن «شرق میانه دموکراتیک» چرا از سهم گیری حماس در انتخابات ودر نتیجه پیروزی آن که محتوم به نظر میرسید، از همان اولین روز های قبل از انجام انتخابات عدم رضایت خود را اعلام داشت. این به این معنی است که به اراده وانتخاب مردم فلسطین ارزشی قائل نیستند وطرفداری ازدموکراسی وروند دموکراتیک هم فقط شعار ظاهر فریبی بیش نیست.

چنین به نظر می رسد که اگر برای امریکا واسرائیل مقدور میبود حماس را از شرکت در انتخابات منع میکردند. این به معنی جلوگیری از تحول حماس از یک سازمان دارای صبغه قوی تر نظامی به یک سازمان دارای صبغه قوی تر سیاسی می تواند تلقی شود. ازین وضع نتیجهء دیگری جز این نمیتوان گرفت که قرار دادن حماس وسائر نیروهای جنگی فلسطین در دائره سرسام آور خشونت ودر گیری یکی از اهداف استراتیژیک اسرائیل است تا آتش جنگ وسرکوبی فلسطینی ها راکه در شرایط امروزی بسیار ضعیف هستندهمچنان شعله ور نگهدارد ودر نتیجه تداوم اشغال وبریدن بلا وقفه سر زمین های فلسطینی با توسعه دادن به مستعمره نشین های جدیدیهودی را ادامه بدهد.این یکی از شیوه های رسیدن به اسرائیل بزرگ است که نیروهای دست راستی وبخصوص بنیادگراهای یهودی در سر می پرورانند.

در اوضاع کنونی وبا انجام انتخابات اخیر، نتیجتا" وعملا" حماس وارد دائره عملیه سیاسی شده و      تلاش امریکا واسرائیل وجامعه اروپائی برای راندن آن از این دائره ، نابخردانه ودور از اقتضای دوران ما است.تحمیل شرایط جدید وبطور آنی براین سازمان دور از امکان و واقعیت به نظر می رسد. حد اقل درایت حکم میکند بگذارند این سازمان هرچه بیشتر با عملیه سیاسی اختلاط پیدا کند تا شیوه های متحول تر بر فعالیتهای آن مسلط گردد.ولی هیچکسی قادر نیست علت وجودی این سازمان را از بین ببرد؛ علت وجودی آن مبارزه برعلیه اشغال سر زمین های فلسطینی است. بهتر خواهد بود اروپائی ها وامریکائی ها اولا" خواستار پایان اشغال سرزمین های فلسطینی شوند وبعدا" از سازمانهای فلسطینی بخصوص حماس بخواهند تاموضع خود را در باره موجودیت اسرائیل روشن سازند.

بهر حال هم اکنون حماس نیروی قابل ملاحظه فلسطینی است ودرست به همین جهت است که برای طرف مقابل ناخوش آیند وغیر قابل تحمل است. فلسطینی ها به حماس رای دادند زیرا:

از اشغال کشور شان جان شان به لب رسیده ودر نتیجه تند رو ترین نیرو را که در دشواری ها به کمک شان رسیده است،انتخاب کردند.

همه بیاد دارند که اسرائیل وامریکا برای مردم فلسطین خط ونشان کشیدند که اگر شما فلان نیروها وافراد را به نمایندگی از خود انتخاب کردید گناهکار هستید وامریکا واتحادیه اروپا تهدید کردند که از کمکی که به شما(آنهم در جهت حفظ وضع موجود وعدم گسیختگی جبران ناپذیر) صورت میگیرد، محروم خواهید شد. آنها از محمود عباس رئیس اداره خود گردان فلسطین تحت اشغال تقاضا دارند تا«نظم» را برقرار سازد در حالیکه تمام ابزار و وسائل تامین نظم را در پنج سال اخیر ماشین خورد کننده جنگی اسرائیل بطور سیستماتیک ویران کرده است . با ویرانی وبربادی تمام بنیاد های یک «حاکمیت» محدود در چوکات اشغال ، اسرائیلی ها اتوریته ناچیز محمود عباس رانیز درمیان فلسطینی ها از بین برده اند وپیهم ازو میخواهند تا نظم دلخواه شان را برقرار کند که ناممکن است ودر نتیجه فریاد برمی آورند که مقامات فلسطینی لیاقت اداره این سرزمین کوچک را ندارند.

چنین به نظر می رسد که مسئله فلسطین _ اسرائیل از دائره محدود زمان حاضر خارج شده وبه یکی از نمادین ترین معضلات نه تنها سیاسی بلکه عمدتا" معنوی تاریخ مبدل شده است که بر این اساس تمام ارکان زندگی معنوی ودر راس همه مسئله دین تعین کننده آن است.  

مسئله عمده ای که درین جا مطرح است عبارت از این است که دولتمردان کنونی اسرائیل در فراسوی اوضاع آشفته کنونی در برابر تاریخ از برخورد خود به مثابه برخورد نمادین نمایندگان یک دین قدیمی دنیا دربرابر دینی دیگر که هردو بر پایه توحید بنا یافته اند، چه جوابی خواهد داشت؟ آیا حمایت یک پارچه یهودیان از اقدامات فلسطین شکنانه دولت اسرائیل میتواند پادزهر دفاعی اسرائیل دربرابر حکم تاریخ باشد؟ اگر چنین است مگر ملت آلمان با اکثریت قاطع از حاکمیت نازی ها دفاع نکرد ؟آیا این دفاع ملت آلمان توانست توجیه گر اقدامات فاشیستها در برابر تاریخ شود؟ اسرائیلی ها باید به این موضوع بیاندیشند./

 

منتشره شماره يازدهم سال سوم ماهنامه مشعل

 


March 5th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی